توجه: هرانچه در متن بیان شده احساس من نسبت به عروسی های متداول هست نه قضاوتم در مورد اشخاصی که این کارو میکنن. و نهایت احترام رو برای عقیده و سلیقه هرکسی برای شروع زندگیش قائلم.  

 

 

پارسال همین ساعتا بود که من مثل همه اتفاقاتِ قبل از عروسی، توی روز عروسیم هم شبیه عروسای دیگه نبودم. و این البته تصمیم خودمون بود. نمیخواستم توی عروسیمون گناه باشه و هیچ علاقه ای هم نداشتم که مثل عروسی های متداول برم ارایشگاه و بعد یه چادر بندازم روی سرم کورمال کورمال بیام تا توی سالن، اونجا چار تا خاله زنک بیان به ارایشم گیر بدن و بیکار بشینیم همدیگه رو نگا کنیم و مراقب باشیم کسی نرقصه، بعدشم دوباره چادر بندازم رو سرم برم خونه مون. بنابراین تصمیم گرفتیم عروسی مون شبیه مهمونی باشه، من لباس عروس محجبه تنم کنم و مثل همه مهمونی ها دور هم باشیم . و البته خدا خیلی کمک کرد و با یه گروه خوب اشنا شدیم که باعث شدن عروسیِ کاملا شاد و به لطف امام زمان بدون گناهی باشه . میتونم بگم بزرگترین تصمیمی بود که توی زندگیم گرفته بودم و چقدر به خاطرش اذیت شدم. تقریبا از دو هفته قبلش که ما با تالار تصمیممون رو درمیون گذاشتیم و قرارداد رو نهایی کردیم و کارتا رو چاپ کردیم و توشون نوشتیم که "تالار خانم ها و اقایان مجزا نیست" فشارا شروع شد. علی الخصوص از طرف برادر و خواهرای خودم . من هر روز گریه میکردم و همسرم دلداری میداد و میگفت من پشتتم نگران نباش. و خیلی لذت بخش بود که همه و همه اون شب خیلی هیجان زده بودن از این نوع عروسی و بعد از اون چند نفر از نزدیکان به تقلید از سبک ما عروسی گرفتن یا سعی کردن بگیرن و نشد . خدا رو شکر که به لطف امام زمان ، زندگیمون رو بدون گناه و با زمزمه قشنگ امام زمانی توی مراسممون شروع کردیم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها